روژین روژین ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

فرشته ما روژین

مسافرت بابایی و بهونه های شما

بابات با دوستاش رفته بود تایلند توی ده روزی که نبود انقدر بهونه گیر شده بودی که نگو .هیچی نمیخوردی و همش گریه میکردی خلاصه شدیدا سرما خوردی و اصلا حالت خوب نبود.بابا هر چقدر زنگ میزد و اینترنت میومد حاضر نمیشدی باهاش حرف بزنی میگفتی من باهاش قهرم نباید منو میذاشت و تنهایی میرفت مسافرت.هنوز سرما خوردگیت تموم نشده بود که عفونت دندونت شروع شد خلاصه هر چی بلا بود سرم اوردی.یک شب هم هر چقدر اصرار کردم که بریم خونمون گفتی من شبو میمونم خونه خاله.باورم نمیشد تو توی عمرت فقط یک شب بدون من مونده بودی اونم بخاطر اینکه من بیمارستان کنار خاله بودم و مجبور بودی.خلاصه گفتی من خونه نمیام بابام نیست دلم میگیره.خاله میگفت تا صبح همدیگرو بغل کردیم و خوابیدیم....
9 آذر 1392
1